"مدتی فرنگیس در برابرِ این پرده ایستاد .حدس زدم که واقعا زنِ ناشناس به عمقِ فاجعه ای که در این پرده به زبانِ گویا بیان شده پی برده بود. داستان دردناکی را این پرده حکایت میکند: این طور که کشفِ حجاب نمیکنند این زن باز هم چادر به سر خواهد کرد و اکر هزار بار او را به مجالسِ کشف حجاب ببرند . باز هم همانست که بوده ."
چشمهایش - بُزرگِ علوی
+ چقدر این قسمتِ کتاب رو دوست داشتم . توضیحاتی که ناظم در موردِ نقاشی های استاد ماکان به فرنگیس می داد . عالی بود .